سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطلبی جالب در خصوص همایش پارسی بلاگ توسط  یکی از کاربران به دستمون رسیده که در چند بخش  با هم میخونیم .

بعله ..... «ان موعدکم الهمایش» ...
بالاخره روز همایش رسید و بعد از اونهمه تبلیغات جور واجور دبیر همایش؛ وقتش شد تا بریم ببینیم چی برامون تدارک دیدن . از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشه که آرزو بر جوانان عیب نیست ما با هزار آرزو رفتیم تا شاید یکی از هزاران! برنده ی خوش شانس باشیم و بتونیم دست پر برگردیم.
موقعیت مکانی همایش هر چند که توی آدرس پستی متعلق به یکی از مناطق شلوغ و پر تردد تهران بود اما انقدری طول نکشید تا به مقصر رسیدیم و این  نمیدونم به برکت بارون بود یا روز آخر هفته یا شایدم رایزنی های دبیر همایش برای باز کردن راهها ، برای پارسی بلاگی ها تا بتونن سریع به همایش برسند .
در بدو ورود به سالن نظم و ترتیب دوستانی که خوش آمد میگفتن و اسم وبت رو می پرسیدن و گردنبند های مخصوص رو ؛ یعنی ببخشید کارتهای مخصوص که نشون میداد اسم وبلاگ هر کسی چی هست ؛  جلب توجه می کرد . بعد  حضور تعداد زیادی از برادران و مهمانان در سالن ورودی آدم رو به اشتباه مینداختت که نکنه سالن برگزاری همایش همونی باشه که الان وارد شدی اما با راهنمایی های صورت گرفته متوجه میشدی که سالن اصلی چند قدم جلوتر و بالای چند پله ی جلویی هست . 
ذوق زده از ورود به هنگام و آنتایم؛ وارد شده و به امید دیدن دوستان وبلاگی و نادیده و تحکیم دوستیهای مجازی و تبدیل به دوستیهای حقیقی روی اول صندلی که دم دست رسید نشستم . از خدا که پنهان نیست شما هم بدونین که ذوق زده گردنبندمون رو هم، ببخشید یعنی همون کارتمون رو هم انداختم گردنم که یعنی بله ما هم جزء خانواده بزرگ وبلاگ نویسها هستیم، ذوق زده از بغل دستی پرسیدم که : ..« اسم وب شما چیه ؟ ...»... بنده خدا یه نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت و گفت : ..« من که وبلاگ نویس نیستم .. داداش زنداداشم وب مینویسه ...» بعد برای اینکه از ادامه سئوالاتم در امون باشه جاش رو عوض کرد ..  
راس ساعت و در بدو ورود ما مراسم با تلاوت آیاتی از کلام الله انجام شد و سپس سرود جمهوری اسلامی و ... بعله حضور یه مجری خوش لهجه از خطه ی پر خیر! و برکت اصفهان  و اعلام برنامه ها. خیر مقدم جناب مهندس فخری و به دنبالش  شروع رسمی برنامه ها با سخنرانی حاج آقا راستگو بود و خاطرات کودکی هامون و برنامه های حاج آقا راستگو که توی تلویزیون برامون اجرا میکردن زنده شد. اما از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشه که اصلا باورم نمیومد که حاج آقا راستگو اینهمه وارد به مسائل نت و اینترنت وبلاگ و وبلاگ نویسی باشند . به حق صحبت های حاج آقا که من همیشه فکر میکردم که هنر میخکوب کردن بچه ها رو پای تلویزیون دارند ، وبلاگ نویسها رو هم ساکت کرده و به صحبتهای ایشون گوش میکردن . به نظر من اوج فرمایشات حاج آقا اونجایی بود که  مقایسه ای کردند بین پاک کردن هارد و  گناهان و از این حرف ها و اینها ...
بعله باز مجری خوش لهجه اومدن و مزده دادن به دوستان که قراره یه مستند جالب در مورد پارسی بلاگ نمایش داده بشه . توی فرصتی که پیش اومد تا فیلم نمایش داده بشه از یه بنده خدای دیگه که اونورم نشسته بود سئوال کردم : ...« اسم وبتون چیه ؟...» .. و عمدا هم یه طوری گردنم رو گرفتم تا بتونه اسم وبم رو ببینه و من رو بشناسه. بنده ی خدا روش رو کرد اونور و گفت : ..« دوست ندارم خودم رو معرفی کنم و روش رو کرد اونور ...» ...  یه نگاهی به اطرافم انداختم و تازه متوجه شدم که خیلی کم افراد از این کارتاشون استفاده کردن و ... بگذریم ..
مجری توضیح دادن که ؛  این مستند به همت برو بچه های دست اندرکار همایش تدارک دیده شده و خلاصه سالن در سکوت فرو رفت و همه اماده شده و کلیپ  با یه آهنگ و تیزری جالب شروع شد  . تو قسمتی از ابتدای کلیپ مهندس فخری خطاب به پارسی بلاگی ها صحبت میکردن و صدای ایشون تو سالن پخش می شد و به رسم معمول مستندها ، فیلم رفت  سراغ کاربران  که  یوهو سالن تو سکوت فرو رفت و صدای کلیپ پُکید .. خانم کاربری که توی کلیپ بی صدا فقط لب می زد و صدایی در نمی اومد.  کلیپ بی صدا پیش می رفت و مجدد چهره ی جناب فخری بر صفحه بزرگ نمایش نمایون شد و صدای رسای ایشون که « بله ....» و ادامه ی صحبتهای جناب فخری و خنده ی شدید حضار . جالب قضیه اینجاش بود که هر وقت فیلم می رفت سراغ مهندس فخری صدا وصل میشد و هر وقت نوبت صحبت کاربران بود ، صداها قطع می شد .. خنده ی شدید حضار سالن رو به لرزه انداخت و چراغها روشن شد و ادامه ی کلیپ رو نشون ندادند .

باز نوبت حضور مجری خوش لهجه بر بالای سن بود و شوخی ایشون از همون بالا با جناب فخری بر سر قطع و وصل صدا و خنده ی مجدد حضار . مجری موقعیت شناس اعلام کرد برنامه ی بعدی برنامه ی جذاب و جالب اهدای جوایز به بخشی از وبلاگ های برتر و منتخب می باشد و دعوت از مهندس فخری و مهمانان گرانقدر و ارزشمند به بالای سن برای اهدای جوایز بود.  
بعد هم اسم 5 تا از وبلاگ ها رو خوندن و وبلاگ نویس ها هم با تشویق کمرنگ! دوستان بالا رفتن و جوایزشون رو گرفتند و برنامه رسید به بخش بعدی ............


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط : دبیر همایش                     نظر